سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گروه تفحص سیره شهدا


ساعت 8:0 عصر چهارشنبه 84/8/4

امام خامنه ای :

آن روزها دروازه ای برای شهادت داشتیم و امروز معبری تنگ ، هنوز برای شهید شدن فرصت هست دل را باید صاف کرد .

حرف اول : 

چقدر سخت است آدم بخواهد در این دوره و زمانه برای شهیدان بنویسد.بنویسد از آنانی که گذاشتند وگذشتند، بنویسداز ایثار وفداکاری،بنویسداز نثار خون،بنویسد از چیزهایی که نمی داند،واقعا که مصیبت است.ما درکجا هستیم؟در کدام عالم سیر می کنیم؟

هر جا که هست هرجا که باشد آن نیست که مدعی اش هستیم.شده ا یم یک مشت بدن بی روح. پیکر بی جان.یک عده زنده مرده نما.یک مشت که گور هم از جسممان گریزان است.عجیب هستند این مردان،مردان مرد،مردانی که در سختی روزگار،بی هیچ ادعا و چشم داشتی،طریق حق را جستند نه،اینان هیچگاه مسیر را گم نکردند.همان گونه که شهید بهشتی گفته بود ((بسیجیان مرغان آغشته به عشقی هستند که جایشان در این دنیا نیست)).آری اینان قفس برایشان بسی آزار دهنده بود وکالبد دنیا،آنان را زندانی بود تنگ،وجان مادی،آنان را نه سیراب،که عطشناکتر می ساخت آنچه آنان دیده بودند شاید که اگر من وتو اهل دل بودیم،میدیدیم.معلوم نیست چه می کردیم.آنها همچون ما بودند،انسانهایی آفریده شده از خاک که به او بازگشتند .آنان تافته ای جدا بافته نبودند،از کرات دیگر هم نیامده بودند.آنان عاشق بودند و معنی عشق را به خوبی فهمیده بودند.آری عشق همین است و عاشق هم آنان.ای شقایق های عاشق،ای اقامت گزیدگان در قرب حق،ما را فراموش نکنید.ما قبرستان نشینان حیات خاک را از این وا نفسای مادیات،رهایی بخشید که طریق بس دشوار است وراه پر خطر،ما را در یابید ویاورمان باشید. 

     ماه مبارک رمضان  

 الحمدالله الْذَی اَکْرَمْنا بِکَ اَیُّهَا الشَّهْرُ الْمُبارَک

از فراز بالهای فرشتگان ، از میان لحضه های پر خــیر و برکـت رمضان  بوی آشنایی به مشام می رســد ، بـوی تازه توحــید ، بوی خــوب خدا .بانک دلنواز لبیک از آسمان ، فرصت سبز شکفتن را برای اهالی زمین فراهم می کند . ما کجا ایستاده ایم ؟ در ایـن موهبت علیا باید با ترنم عشق باید بهغبار زایی دل بپـردازیم و با شـمیم تقوا وجود خاکی خود را برای ضیافت خدا صفا  دهیم .رمضان مأمنی است که از پنجره هایش می توان در بارش زلال روزه سیب فطرت را چید ، نیازی است که از ساحلش مـی توان بر عرشه عرش نشست و تا جزیره یگانگی خدا رفت . شهری است که از روزنش می توان بالهایققنوس را در مکاشفه دید و روزی هزار بار آتـش شد و گل کرد .رمضان شهر آشنایی با آیه های نورانی عشق است ، در این شهر ، خدا بی واسـطه نطق ، بر زبانها جـاری می شود ، عشـق ، بی واسطه عقل ، بر دلها      می تابد ، بهار ، بی واسطه پرستو به خانه ها کوچ می کند و آفتاب بی واسطه افق ، در اندیشه ها تجلی می یابد ؛ در این شهر بی واسطه آمرزیده می شوی . آری  اینجا اگر عاشق باشی تورا به همنشینی می خوانند و دروازه های خـدایی را به رویت می گشایند . اینجا در آیینه جان ها خدا را می توان دید که با شـکوه هرچه تمام تر دلها را تسخیر کرده است ، اینجا ، گرسنگان حرمتی آسمانی دارند و تشنگان از بام تا شام خود را در صحرای کربلا می بینند ، اینجا بازار عشق و عاشقی پر هیاهوست .اینجا در رواق کوچه های گرسنگی و تشنگی ، خستــگی از جان گرفته می شود و در سحرهایش با وضو در خنکای چشمه خلوص شاداب و با خلوت سحرهایش آماده پرواز می شوی و با یک نگاه او به عرش می رسی . تو هم می خواهی عرشی شوی ؟ کافی است دلت را از حصار فرش به معراج عرش رسانی و آن را در عرشه عرش خدا عرشیایی کنی . زمینه مهیاست بسم الله                                   

اَلّلُهٌمَّ فَقَوِّنا عَلی صِیامِنا وَ صِیامِنا وَ ثَبِتْ اَقدامَنا وَانْصُرنا عَلَی اَلْقَوْمِ اَلکافِرین

 


¤ نویسنده: گروه تفحص سیره شهدا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:35 عصر چهارشنبه 84/8/4

از شهیدتان علیرضا فیروزی برایمان بگویید ؛

از علیرضا زیاد خاطره دارم ، از تولدش که خانه حقیرمان را منور کرد ، از کودکی اش که زیرکانه در مورد هر چیزی سوال می کرد  از دوران دانشجویی اش که کوشا بود و هیچگاه کاهلی نمی کرد از جانبازی اش که علی رغم درد زیاد ، خم به ابرو نمی آورد ، از خداحافـظی اش که ای کاش آخریــن نگاهــش را درک کــرده 

بودم ، از  ، رفتارش و از شـهادتش که بـرایم کمـال افــتخار اسـت .بـیشتر بـرایمان تعریف کنید و

در بین دوستانش به (( حلال مشکلات )) معروف بود ، خدمت به مردم را برای خویش افتخار می دانست ، کارهای خیر پنهانی را بیشتر می پسندید  بـارها می دیدم که نیمه شب برای نماز شب یا سـحری خوردن بیدار می شـد ولی از اینکه مـبادا متوجه شویم ، چراغ را روشن نمی کرد ، تواضع خاصی داشت ، هیچگاه به خاطر شاعر بودن ، نقاش بـودن یا حتی دانشــجو بودن بر دیگــران فـخر نمی فــروخـت و بـر عکــس به دوسـتان و همکلاسیهایش در درسهایشان کمک می نمود ، دائم وضـو داشتن از خصوصیات دیگرش بود ، کم می خورد ، کم می خوابید و جز در مواقع خود  حـرف نمی زد ، همـیشه لبخند ملیحی بر لب داشت ، از خندیدن با صدای بلند بدش می آمد ، صله رحم را هیچگاه فراموش نمی کرد .

از دوران دانشجویی ایشان برایمان بگویید ؛ لباسهای تمیز و ساده می پوشید ، از اینکه لباسهای نا مناسب و خلاف عرف بپوشد ابا می نمود دوچـرخه ای داشت که با همان مسیر خانه تا دانشگاه را می پیمود ، با اینکه دانشگاه دولتی بود ( دانشگاه علوم پزشکی ) و غذا می دادند ،  معمولا به خانه می آمد و پس از صرف غذا به دانشگاه برمی گشت ، گاهی هم ژتون غذایش را می گرفت و به خـانواده های فـقیر و مستمـند می داد . در تمام کارهایش نظم عجیبی داشت جزء دانشجویان ممتاز دانشگاه بود حتی جای بعضی اساتید تدریس می کرد اما همیشه در کنار درس نقاشی، شعر  ،تئاتر ، صله رحم ، شرکت در مراسمات گوناگون ، مسجد ، خواندن قرآن و را هم انــجام می داد و درس را بهانه این کارها قرار نمی داد.      از هنرمندی ایشان برایمان بگویید ؛  از هـمان دوران کودکـی بر روی هـر تکه کاغــذی که می دید نقاشی می کرد ، بیـشتر چهره شهدا را        می کشــید و به خانواده های آنها تقـدیم می کرد ،با شـــهدا خلوت شیرینی داشـت . شـعر را هـم از نوجـوانی شـروع کرد ، کتاب اشـعارش با نام (( شعر بی قراری )) چاپ شده و موجود است ، در تئاتر هم انقدر تبـحر داشـت که یکبار که برای دیدن تئاترشان رفته بودم ، او را که در نقش پیرمردی بازی می کرد تا پایان تئاتر که خودش را به پیشم رساند ، او رانشناختم .

از اینکه زخمی شده ناراحت نبود ؟  آنقدر روحیه شادی داشت که گاهی خود ما هم یادمان می رفت زخمی شده است ، می دانستم که گاهی درد امانش را می برد اما هیچگاه لبخند رضایت از لبانش دور نمی شد ، او معتقد بود که هر کس امام حسین را می خواهد ، باید تحمل کند ، او به همین هم قانع نبود ، جزشهادت نمی خواست .

خصوصیات بارز ایشان چه بود :تواضع ، و اینکه نسبت به مساله حجاب خیلی حساس بود ، همیشه به خواهر و دختر های خواهرش می گفت  هیچگاه در خیابان به من سلام نکنید ، وقتی به خانه رسیدیم به هم سلام می کنیم ، چون کسی نمی داند من بـرادر یا دائی شـما هستم ممکن است سوء تفاهم پیش بیاید .با تشکر از شما، که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید ، در پایان اگر سخنی دارید بیان نمایید :

ای کاش همه شهدا را می شناختند و درک می کردند ، آنوقت جامعه ما بهتر از این می بود ، گاهی می گویم خدا را شکر که علیرضا نیست او طاقت بد حجابی را نداشت .                                    (( مصاحبه با مادر شهید  11/7/84 ))

 

 


¤ نویسنده: گروه تفحص سیره شهدا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:25 عصر چهارشنبه 84/8/4

 

مشاعره :

  از سرگرمی های رایج جبهه بود که به چندشکل صـورت می گرفت . نـوع اول هـمان روش معمــول در شــهر بود . یکی شــعری می گفـت (یک بـیـت) دیـگری بایـد درجــواب او شـعری می گفت که با حـرف آخر شعـر حریفشـروع بشود . نوع دوم طرح آیه به آیه قرآن بود ، با همان مبنای مشاعره . یعنی شروع کردن آیه ای از قرآن از  یک سو و پاسخ آن با آیه ای که حرف اول آن حرف   آخرآیه قرائت شده باشد . البته امکان اینکه بعضی به قرآن مراجعه کنند و بر محفوظات اشخاص تکیه و  تاکید نباشد وجود داشت .

  نوع دیگر ، طرح حدیث به حدیث بود و درشرایط   عمومی تر و غیر حـرفه ای تر تلفیــقی از هر ســه( شعر ، آیه ، حدیث ) به این معنی که الزام شعر به    شعر یا آیه به آیه و حدیث به حدیث به عنوان پیش    شرط برداشته می شد وافراد می توانستند شعر را به   آیه یا آیه را به حدیث جواب بدهند کسی که به هیچ   نحو ممکن نمی توانست جوابی با این ارفاق فراهم  کند از بازی کنار می رفت و به این ترتیب ، حلقه  تنگ تر می شدو تخصصی تر.

فلسفه جنگ :

با گذشت هفده سال از آغاز جنـگ و نه سال از اتمام آن ، بررسی ابعاد حقوقی ، سیاسی ، نظامی و اقتصادی جنگ ، ادامه دارد . جنگ ایران و عراق با مشخصه طولانی ترین و پر هزینه ترین درگیری نظامی در تاریخ معاصر منطقه خاور میانه که دو قدرت جهانی و هم پیمانانشان در دوران جنگ سرد در حمایت از یک طرف جنگ اتفاق نظر داشتندو مهمتر از همه حل و فصل نهایی نشدن این جنگ و امضاء نشدن پیمان صلح میان دو کشور و بسیاری مسائل دیگر ، سبب شده است علت ، نحوه و نتایج جنگ تا سالهایی مدید همچنان بحث و بررسی شود .شکل گیری زمینه ها و مجموعه عواملی که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت ، به دلیل ابعاد ونتایج نظامی ، سیاسی و حقوقی آن ، همواره یکی از جدی تری موضوعاتی بوده است که از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسی شده و خواهد شد .مسئله اصلی مفهوم درگیری و جنگ نیست ، بلکه در این جنگ هدف اصلی و ضروری ، واژگون ساختن نظام انقلابی حاکم بر ایران یا(( تعدیل و مهار )) آن ، برای اعاده نظم بوده است . آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت ایران با درک روشن از هدف جنگ ، در این باره گفت : (( این جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلاب ایران و از بین انقلاب اسلامی سازماندهی شد . ))مجید خـدوری ، عراقی الاصل مقیم آمریکا ، در کتاب خود ، در توجیه علل تجاوز عراق به ایران می نویسد L عراق در موقعیتی قرار داشت که ناگزیر شد برای دفاع از خود دست به اقدام بزند ) در عین حال اظهارات مقامات رسمی عراق اهداف عراق را از تهاجم به ایران روشن می سازد . در آبان 1359 صدام طی مصاحبه ای گفت:  (( ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی شویم و صریحا اعلام می داریم در شرایطی که این کشور دشمنی بورزدهر فردعراقی و یا شاید عربی  مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود .)) و سرانجام در      31   شهریور 1359 عراق تهاجم سراسری خود را به ایران آغاز کرد تهاجم عراق به ایران درواقع تهاجم به یک انقلاب بود. به عبارت دیگر ‍‍‍‍، ایران بهای انقلاب خود را پرداخت زیرا با راه حلهایی که در برابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امکان ناپذیر بود.            ادامه دارد ...

 


¤ نویسنده: گروه تفحص سیره شهدا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:1 عصر سه شنبه 84/7/26

 سید عبدالله

هیکل لاغـر محاسن کوتاه وخضاب شده پیشانی بند سرخ((یازهرا )) به اضافه شال سبزی که همیشه دور کمرش می بست و عمامه سفید ی که همیشه بر سـر داشت تا آن روز هیچکس رازش را نفهمید بعضی وقتـها بچه ها سربه سرش می گذاشتند و می گفتند ((سید عبدالله )) مگه سـید نیســتی ، پس چـرا عـمامه ات سـفید اسـت . سـید هم می خـندیـد و می گفـت نه بابا جان . ایــن عــمامه نیـست این کفنمه پیچیدمش دور سرم تا همیشه حواسم بهش باشه .دست راستش به کلی قطع شده بود . از سـر تا پاش هـم  یک جـای سالم نمی توانـستی پیدا کنی همه بدنش همرنگ پیشانی بند ((یا زهرا))شده بود . حتی عمامه اش ، دیــگر حالا همه فهمیده بودند که رنگ عمامه سید عبدالله چه رنگ است .

شهید درآینه دین :                 

شهادت برترین درجه کمال و شکوهمندانه ترین مرگی است     

 که هر مجاهد در راه خدا آن را آگاهانه و با افتخار بر می گزیند

 شهادت یکی از اصول فرهنگ قرآن و اندیشه ناب اسلامی و

 شیعی در کنار کلیه اصول اعتقادی دیگر می باشد که تحقق آن

قداست و امتیازی خاص ، مرتبتی عالی و مقامی رفیع دارد

 که بالاتر از آن مرتبه و مقامی متصور نمی باشد .

قرآن آنان را که در راه خدا کشته شده اند و مجاهدان را به لقب

(مومنان حقیقی ) مفتخر نموده و این لقب بیانگر ویژگی استکه آنان در درگاه ایزد منان دارند .و آنان که ایمان آوردند و هجرت گزیدند و در راه خدا کوشش و جانفشانی کرده اند ، و هم آنان که مهاجران را منزل دادند و آنها را یاری کردند ، آنها به حقیقت اهل ایمانند و هم آمرزش خدا و روزی نیکوی بهشت مخصوص آنهاست .

                                                     سوره نساء آیه 74


¤ نویسنده: گروه تفحص سیره شهدا

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
9622

:: درباره من ::

گروه تفحص سیره شهدا


:: لینک به وبلاگ ::

گروه تفحص سیره شهدا

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::